مثل وقتی که یه سیاهچاله، فضا-زمان رو خم کرده و یه چاه بیانتها توش درست میکنه، تنهایی داره همونطوری منو به قعر خودش میکشه. نزدیکترین تصوری که به حسم دارم، این شکلیه. چرا آدم انقدر تنهاس که با کسیم نمیتونه -یا حداقل سختشه- حرف بزنه؟ با هم اما هر کس تنها. منبع
درباره این سایت