چند ماه پیش توی دی دلم می‌خواست زودتر تموم بشه چون لابد از امتحانا و ژوژمانا و فشارشون خسته شده بودم. الانم دوباره از حجم کارای دانشگاه خسته‌م. ولی خب دارم فکر می‌کنم شاید اون موقع بهتر بود حداقل آدم دو نفر رو می‌دید دلش وا می‌شد. شایدم الام بد نباشه هنوز اون‌قدر هم. نمی‌دونم. نوشتنم نمی‌آد. بدبین‌م گویا. زندگی رو هم مثکه زیادی سخت می‌گیرم به خودم. و تصور هم می‌کنم خودم رو دوست دارم ولی واقعیتش رو نمی‌دونم. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دست خودم نیست انتظار فانتزی تشریفات عروسی , ماشین عروس , تالار و جهیزیه عروس , خدمات و راهنمای مراسم عروسی ورزش و نرمش اپلیکیشن حقوقی آنی مشاور تبادل لینک با سایت مرجع اموزشی مهر ایرانیان پزشکی سايت رسمي يادها با بهراد پایان نامه ها و تزهای کارشناسی ارشد ریاضیات دوره اول متوسطه ( سرزمین ریاضی )