سلام خدا جونم. سلام دنیای قشنگم.

امروز صبح یه کلاس داشتم، عصری هم یکی دیگه. خیلی ازم انرژی می گیرن این بچه ها. اما واقعا حالم با کلاس هام خوبه خدا رو شکر. همین که نیمچه سرگرمی دارم خوبه برام. خدایا شکرت برای اینکه می تونم از پس خرج خودم بر بیام اما خدایا از این دنیای بزرگت فکر کنم حق من و امثال من بیشتر از اینهاست ها جان دلم، حواست هست؟؟؟ قربونت برم خدای جان رزق و روزی حلامون رو بیشتر کن. لطفا.

امروز عصری که می رفتم کلاس، سر یه کوچه ای دیدم یه بنده خدایی نشسته میون انبود زباله های خالی شده از یه سطل زباله ی شهرداری و داره می گرده. حالم یه جوری شد. این روزها زیاد می بینم از اینها. اومدم خونه هم مه ناز برام توی اینستا یه چیزی در مورد همین موضوع فرستاد و فاجعه اونجا بود که مربوط به معلولین هم بود. نمی دونم کجان اونایی که ادعای عدالت دارن توی این جامعه. یعنی واقعا از ماست که بر ماست این حکومت؟؟؟ خدای جانم کجا نشستی داری تماشا می کنی آخه؟؟؟ اونا هم بنده هات هستن خب. چرا این همه زجر آخه؟؟؟ دلم ریش میشه نگاه می کنم فکر می کنم. خدایا فقط یه نگاه تو. فقط یه نگاه.

اومدم خونه دلم خواست کیک درست کنم، نمازمو که خوندم تندی شروع کردم. هم اینکه فردا که خواهری اینا میان اینجا کیک داشته باشم براشون، هم عید میلاد هست فردا. میلاد آقا رسول الله(ص). هفته ی قبل هم شب امامت آقا امام زمان کیک درست کردم. حس خوبی بهم میده این کار. خلاصه که دست به کار شدم. مامانی هم بنده خدا اومدن کمکم. یهویی دیدم یه صدایی میاد از پنجره ی آشپزخونه، بلهههه. صدای بارون جانان. خدایا عاشقتم یعنی. عاشق بارونتم. شکرت خدایا. پنجره رو وا کردم یه باد خنکی هم اومد. برای تعدیل هوای گرم شده از داغی فر توی آشپزخونه هم عالی بود. الانم یه بوی خوشمزه ای پیچیده توی آشپزخونه. یه چند دقیقه دیگه میارمش بیرون. 

یادش به خیر، پارسال برای روز میلاد آقا رسول الله خانم "س" که همکلاس باشگاه من و همسر یکی از دوستان بابا هستن منو مامانی رو دعوت کردن برای مراسم مولودی منزلشون. یادمه کلی به مامانی التماس کردم که بریم و قبول نمی کردن، بالاخره با کلی اصرار و البته کمی دعوا و قهر من راضی شدن که بریم. و چقدر حال مامانی عوض شده بود. خدا رو شکر. چقدر دلم می خواست امسال هم بریم. تازه عصر همون روز جشن عقد پسرعمو کوچیکه هم بود. با لباس خوشگل تازه ام که دختر خاله جون دوخته بودن رفتم، چقدر خوب بود. یادش به خیر. خدایا شکرت. 

این روزا مثل همیشه توی ذهنم با شخصیت کتاب هایی که می خونم، با مطالبی که اینجا می خونم، با دوستایی که چه مجازی اینجا چه توی سایت اینتر برای تقویت زبانم، چه توی واقعیت دارم زندگی می کنم. لذتی داره برام که وصف نشدنیه. من توی دنیای خودم با خودم و خدام حالم خوبه. فقط کاش اطرافیان آدمو اذیت نکنن.

خدای جانم شکرت برای همه چیز. به اندازه ی بزرگیت شکرت.

عید میلاد آقا رسول الله حضرت محمد(ص) مبارک.

اللهم صل علی محمد(ص) و آل محمد(ص).

اللهم عجل لولیک الفرج.

 

خدایا ,شکرت ,میلاد ,مامانی ,محمد ,الله ,رسول الله ,خدای جانم ,اومدم خونه ,شکرت برای ,خدایا شکرت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تلاشگران صلح سبز معرفی کالا فروشگاهی باشگاه فرهنگی ورزشی شهروند عباس آباد فاصله ی بین من و عشقم آنلاین carlospcmmcq62 zuhause karencnc